Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آخرین نیوز»
2024-04-19@13:58:53 GMT

چگونه آمریکا در حیاط خلوت خود شکست خورد؟

تاریخ انتشار: ۵ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۳۲۰۲۶

چگونه آمریکا در حیاط خلوت خود شکست خورد؟

وقتی نام «آمریکای لاتین» از ذهن می‌گذرد، واژه «حیاط خلوت آمریکا» نیز به ذهن متبادر می‌شود؛ موضوعی که ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با دکترین «مونروئه» دارد.

آمریکای لاتین در طول تاریخ با منابع غنی انرژی از نفت و گاز و اورانیوم و زمینه‌های بکر سرمایه‌گذاری به عبارت دیگر از منظر ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده‌است و آمریکا از سال ۱۸۲۳ میلادی با طرح رئیس‌جمهوری وقت «جیمز مونروئه» موسوم به دکترین مونروئه نفوذ و سلطه بر آمریکا لاتین را در دستور کار قرار داد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در دکترین مونروئه تاکید شده‌بود که آمریکا تا زمانی که به رشد و قدرت واقعی دست نیافت، نباید به‌عنوان یک عنصر فعال در سیاست جهان و به‌عنوان بازیگر اصلی وارد عرصه شود بلکه باید در نیمکره غربی، به رشد لازم اقتصادی دست یابد و آمریکای جنوبی و منطقه کارائیب برای آمریکا، حوزه‌ای با اولویت بسیار بالای امنیتی محسوب می‌شود که سرنوشت این منطقه با سرنوشت آمریکا گره خورده‌است. بنابراین آمریکا باید برای رشد و توسعه خود در آنجا حضور سرنوشت‌ساز و مقتدرانه‌ای داشته باشد. از آن پس آمریکای لاتین از سیطره اروپاییان خارج و این منطقه به‌تدریج به‌عنوان حیاط خلوت آمریکا تبدیل شد.

«ویکتور کورونلی» سفیر روسیه در مکزیک اخیراً تاکید کرد با وجود این واقعیت که آمریکا تلاش می‌کند تا مطابق با دکترین قدیمی مونرو به آمریکای لاتین دیکته کند که کدام مسیر را دنبال کند. جهان در حال حاضر به طور فزاینده‌ای چند قطبی شده‌است و آمریکای لاتین این فرصت را دارد که خود را به عنوان یکی از ارکان نظم جهانی آینده و قدرتی که صدای آن در عرصه بین‌المللی شنیده می‌شود، تثبیت کند.

شروع و تشدید موج چپ‌گرایی اما به مانعی جدی برای ماجراجویی آمریکا در این پهنه جغرافیایی تبدیل شد. شاخصه اصلی و ویژگی مهم چپ‌گرایی سنتی در این منطقه‌، جنگ‌های چریکی‌، قیام مسلحانه و شورش‌های خونین است که قربانیان زیادی برجای گذاشت و خسارت‌ها و هزینه‌های سنگین مالی در پی داشت و با شکست قیام و مبارزات آزادیبخش، آمریکا رژیم‌های توتالیتر، دیکتاتور و دست نشانده خود را بر این کشورها حاکم کرد.

اما در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن حاضر، آمریکای لاتین شاهد تحولات جدیدی بود که از آن می‌توان به چپگرایی‌نو یا چپ مدرن نام برد. شاخصه این نوع از چپ‌گرایی بر چالش کشیدن سلطه سیاسی واشنگتن در منطقه آمریکای لاتین استوار است و در واقع چپ نو در آمریکای لاتین، جنبشی سیاسی است که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کمونیسم و فاصله گرفتن از حکومت‌های ایدئولوژیک مارکسیست- لنینیست به منصه ظهور رسیده‌است اما بخشی از باورهای بنیادی آن را که تقابل با ساختار نظام بهره کشی نظام سرمایه‌داری‌، مبارزه با امپریالیسم، عدالت‌، آرمان گرایی سوسیالیستی است‌، در خود حفظ کرده‌است.

سیطره تاریخی چپ‌ها بر حیاط خلوت آمریکا

چپ‌گرایی در آمریکای لاتین در دهه‌های قبل بویژه در دوران جنگ سرد تحت لوای مبارزه با امپریالیسم و نظام جهانی سرمایه‌داری جریان داشت.

در همین دوران شاهد به قدرت رسیدن «فیدل کاسترو» در کوبا (۲۰۰۸- ۱۹۵۹)، پیروزی «سالوادور آلنده» به عنوان اولین رئیس جمهور منتخب چپ در امریکای لاتین در ۱۹۷۰ در شیلی (که در ۱۹۷۳ در نتیجه کودتای پینوشه به قتل رسید)؛ به قدرت رسیدن ساندنیست‌های نیکاراگوئه در سال ۱۹۷۹؛ جنگ داخلی السالوادور و جنگ داخلی گواتمالا در ۱۹۹۶-۱۹۶۰ بوده‌ایم که همه به نوعی گرایشات چپ گرایانه و سوسیالیستی داشتند.

در مقابل، اقدامات آشکار و پنهانی نیز از سوی آمریکا و دولت‌های تحت حمایت این کشور علیه جنبش‌ها چپ‌گراها صورت گرفت که در این زمینه می‌توان به کودتا علیه آلنده رئیس جمهور چپ‌گرای شیلی، حمایت از کنتراها در برابر ساندنیست‌های نیکاراگوئه و «عملیات کندور» در دهه‌های ۸۰-۷۰ میلادی اشاره کرد که در جریان این عملیات، ده‌ها تن از فعالان چپ در کشورهای مختلف منطقه از جمله برزیل، آرژانتین، بولیوی، اروگوئه و پاراگوئه توسط دولت‌های تحت حمایت آمریکا به زندان انداخته شدند یا به قتل رسیدند.

با وجود این، بعد از بازگشت کشورهای منطقه به دموکراسی و پایان دوره نظامیان که از دهه ۸۰ میلادی شروع شده‌بود، بار دیگر در سال‌های ۲۰۰۰ شاهد روی کار آمدن دولت‌های چپ از طریق انتخابات بودیم.

در این دوره جدید، «هوگو چاوز» در سال ۱۹۹۹ به عنوان اولین رئیس دولت چپ امریکای جنوبی روی کار آمد و با توجه به منابع مالی گسترده در اختیار آن کشور، چتر حمایت از دولت‌ها و گروه‌های چپ‌گرا در کل منطقه را برافراشت که تا پایان عمر وی نیز ادامه داشت.

پس از آن نیز شاهد موج گسترده‌ای از پیروزی و روی کار آمدن دولت‌های چپ‌گرا در این منطقه بودیم از جمله «لولا داسیلوا» در برزیل (۲۰۱۱-۲۰۰۳ و سپس «دیلما روسف» از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶)، «نستور کرچنر» (۲۰۰۷-۲۰۰۳ و سپس همسرش «کریستینا کرچنر» ۲۰۱۵-۲۰۰۷)، «تاباره واسکز» در اروگوئه (۲۰۱۰-۲۰۰۵ و مارس ۲۰۱۵- تا ۲۰۱۹)، «خوزه موخیکا» در اروگوئه (۲۰۱۵-۲۰۱۰)، «میشله باشلت» در شیلی (۲۰۰۶ – ۲۰۱۰ و مارس ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸)، «فرناندو لوگو مندز» رئیس جمهور پاراگوئه ۲۰۱۲-۲۰۰۸، «اوو مورالس» (۲۰۰۶ تا ۲۰۱۹) و «رافائل کوره آ» (۲۰۰۷ تا ۲۰۱۷).

‌در دو سه سال اخیر نیز همواره شاهد قدرت‌یابی چپ‌ها در انتخابات این منطقه بوده‌ایم به عنوان نمونه انتخابات در منطقه آمریکای لاتین در سال ۲۰۲۱، در نیکاراگوئه قدرت «دانیل اورتگا» رئیس جمهوری چهار دوره پیشین را تثبیت کرد. ونزوئلا نیز شکست اپوزیسیون، باعث تقویت چاویسم و طرفداران دولت «نیکلاس مادورو» رئیس جمهوری این کشور شد و سرانجام در انتخابات شیلی، انتخاب «گابریل بوریچ» نامزد جوان مبارز چپ‌گرا، خط پایانی بر دوره حاکمیت دیکتاتوری تحت حمایت واشنگتن رقم زد.

همچنین در سال ۲۰۲۰، شیلی و هندوراس با رأی قاطع به روسای‌جمهور چپ‌گرا، رهبران راست‌گرا را کنار زدند که این یک تغییر قابل توجه و چندساله را در سراسر آمریکای لاتین رقم زد. با انتخابات در کلمبیا نیز این کشور به فهرست آن دسته از کشورهای آمریکای لاتین اضافه شد که در سال‌های گذشته چپ‌گراها را انتخاب کرده‌اند و با پیروزی چپ‌گراها در برزیل این پازل تکمیل شد.

چرا چشم‌ها به منطقه آمریکای لاتین دوخته شده‌است؟

منطقه آمریکای لاتین با زبان رایج اسپانیولی و پرتغالی که می‌توان آن را در برابر آمریکای شمالی انگلیسی‌زبان قرار داد، با جمعیتی در حدود ۵۶۱ میلیون نفر و مساحتی حدود ۲۱ میلیون کیلومتر مربع یکی از مناطق مهم جهان محسوب می‌شود.

در کنار اهمیت استراتژیک یعنی مجاورت آمریکای لاتین با اقیانوس‌ها و کشور آمریکا، وجود ثروت‌های طبیعی بیشمار در این منطقه همواره این قسمت از جهان را منطقه‌ای جذاب برای قدرت‌نمایی کشورهای بزرگ کرده‌است.

آمریکای لاتین در بحبوحه زنگ خطرها از امنیت غذایی، یک صادرکننده بزرگ مواد غذایی است، به انبوه گسترده‌ای از منابع همچون لیتیوم و مس برای گذار به سمت انرژی‌های سبز دسترسی دارد، پهنه جنگل‌های آمازون، نقش این منطقه در جلوگیری از تغییرات اقلیمی را برجسته می‌کند و دسترسی این منطقه به منابع آب شیرین جهان، مثال‌زدنی است.

با تکمیل شدن پازل جبهه چپ‌گرا در این منطقه و پیروزی داسیلوا در انتخابات برزیل، پنج اقتصاد بزرگ آمریکای لاتین شامل برزیل، مکزیک، آرژانتین، کلمبیا و شیلی در اختیار دولت‌های چپگرا قرار گرفتند.

در نتیجه، استقرار دولت‌های با گرایش چپ در این منطقه، زمینه برای حضور بیشتر چین و روسیه و به دنبال آن، نگرانی فزاینده آمریکا را به همراه خواهد داشت. چنان که «اکونومیست» می‌نویسد: خطری که از جانب آمریکای لاتین وجود دارد، دور شدن این منطقه از مدار غرب است.

مشارکت آمریکا در حوزه تجارت خارجی در آمریکای لاتین در ۲۰ سال گذشته ۲۰ درصد کاهش یافته‌است. امروزه چین ۲۰ درصد از فروش وارداتی و ۱۲ درصد صادرات منطقه را به خود اختصاص داده و در حال حاضر شریک تجاری اصلی آمریکای جنوبی است. در مقابل نفوذ تجاری چین، آمریکا اگر چه خطرات ناشی از این امر را برای خود یک تهدید می‌داند با این حال جایگزین‌های جذابی ارائه نمی‌دهد.

نتیجه‌گیری

موج چپ‌گرایی در آمریکای لاتین طی سال‌های اخیر با عبور از چپ سنتی به چپ مدرن شدت گرفته‌است تا جایی که امروزه ونزوئلا، کوبا، بولیوی، شیلی، آرژانتین، کلمبیا، نیکاراگوئه و برزیل از جمله ۸ کشور آمریکای لاتین هستند که در اردوگاه چپ تعریف می‌شوند.

خیزش جریانات چپ‌گرا و محبوبیت این احزاب در بین آحاد مردم اگر چه به مسائل گوناگونی همچون مشکلات اقتصادی، گسترش نابرابری، احساسات شدید ضدحاکمیتی و سوءمدیریت کووید ۱۹ ارتباط می‌یابد اما نقش مهم استعمار را نمی‌توان در این زمینه نادیده گرفت.

مردم کشورهای آمریکای لاتین با تکیه بر تجارب گذشته، نگاه مثبتی به همسایه شمالی خود ندارند. بنابراین مداخله‌گری وتحریم‌های اعمال شده از سوی آمریکا، بسترساز گرایش آنها به جریان چپ شده‌است. حمایت دولت‌های مختلف در آمریکا از کودتاگران در آمریکای لاتین برای استقرار «استعمار فرانو» همواره وجود داشته‌است.

همین مسائل بسترساز نگاه کشورهای آمریکای لاتین به شرق از چین و روسیه گرفته تا ایران شده‌است. پکن در حال حاضر به بزرگ‌ترین شریک تجاری برخی کشورهای آمریکای لاتین از جمله برزیل، شیلی، کوبا و اروگوئه تبدیل شده‌است. برعکس چین که به دنبال استفاده از منابع طبیعی آمریکای لاتین برای رشد اقتصادی خود است، منافع روسیه در این منطقه بیشتر در قالب امنیتی-راهبردی تعریف می‌شود.

همچنین نگاه منفی مردم و دولتمردان آمریکای لاتین به سیاست‌های قلدرمآبانه آمریکا، بستر را برای نزدیکی ایران وبازیگران این پهنه جغرافیایی هموار کرده‌است که سند راهبردی ۲۰ ساله ایران و ونزوئلا در کنار تقویت روابط اقتصادی و تجاری تهران با کشورهای بولیوی، نیکاراگوئه و اکوادور از تحکیم ائتلاف محور ضدامپریالیسم در حیاط خلوت آمریکا نشان دارد.

منبع: مهر

منبع: آخرین نیوز

کلیدواژه: کشورهای آمریکای لاتین منطقه آمریکای لاتین آمریکای لاتین حیاط خلوت آمریکا آمریکای لاتین رئیس جمهور چپ گرایی دولت ها چپ گرا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۳۲۰۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نتانیاهو؛ آقای شکست

فروریختن تصویر بازدارندگی کامل یا نسبی رژیم طی ۷۷ سال موجودیت آن به دنبال حمله حماس، مقاومت‌های منطقه و در نهایت پاسخ سهمگین ایران تنها یکی از ضلع‌های جهان دلهره‌آوری به حساب می‌آید که نخست‌وزیر صهیونیست‌ها برای رژیم و شهرک‌نشینان ساخته است. - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، برای بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی پیروزی یک رویاست. دنیا آرزوهای او را می‌شکند. آمار این ناکامی‌ها آنقدر زیادند که اگر یک بازه زمانی کوتاه انتخاب شود، از حوصله و تحمل سرریز می‌کنند. در‌صورتی‌که 7 اکتبر مبنا قرار گیرد، طی 7 ماه او شکست را در هر پرونده‌ای که جست‌وجو کرده، یافته است. این موارد کوچک هم نیستند. فروریختن تصویر بازدارندگی کامل یا نسبی رژیم طی 77 سال موجودیت آن به دنبال حمله حماس، مقاومت‌های منطقه و درنهایت پاسخ سهمگین ایران در 25 فروردین تنها یکی از ضلع‌های جهان دلهره‌آوری به حساب می‌آید که نخست‌وزیر صهیونیست‌ها برای رژیم و شهرک‌نشینان ساخته است. نتانیاهو فراتر از فلسطین اشغالی یهودیان در سراسر جهان را نیز بی‌نصیب نگذاشته است. جنایت‌های وی موجب شده موج نفرت جهانی از یهودیان تقویت شده و کره‌زمین را برای آنها خطرناک‌تر کند. روابط با غرب و به‌ویژه آمریکا نیز از هنرمندی نتانیاهو برکنار نمانده و این بنای مستحکم شاهد ریزش‌های بزرگی بوده است. در ادامه به بررسی بزرگ‌ترین شکست‌های نتانیاهو در 7 ماه گذشته در صحنه‌های کلان پرداخته شده است.

1. عملیات 7 اکتبر
روز 7 اکتبر برای جهان واقعه‌ای مهم بود. نیروهای مقاومت غزه با حمله به نقاط استقرار ارتش رژیم‌صهیونیستی در منطقه غلاف غزه موفق شدند با کشتن و زخمی کردن 6 هزار نفر از سربازان لشکر غزه ارتش رژیم، آن را نابود کرده و تعدادی را به اسارت ببرند. این حمله ابهت رژیم که خود را یکی از بزرگ‌ترین ارتش‌های جهان می‌دانست و تبلیغ می‌کرد بر کوچک‌ترین تحرکی در محدوده کم‌وسعت سرزمین‌های اشغالی اشراف دارد، فروریخت. در پیامد آن آمریکا برای مدتی به‌طور مستقیم کنترل امور در سرزمین‌های اشغالی را در دست گرفت.

2. آزادسازی اسرا

در 7 اکتبر دست‌کم 250 نظامی و شهرک‌نشین صهیونیست در شرایط جنگی به اسارت مقاومت غزه درآمدند. به اسارت رفتن این تعداد صهیونیست فاجعه‌ای برای صهیونیست‌ها بود که می‌توانست دو ریشه و عنصر «رفاه» و «امنیت» یهودیان در فلسطین را از زیرین‌ترین لایه‌ها قطع کند؛ هرچند شکست نیروهای نظامی نیز برای صهیونیست‌ها رعب‌انگیز بود، اما آن هراس به‌دلیل آنکه می‌توانست در رفاه و امنیت بسیار موثر باشد، اهمیت می‌یافت اما به اسارت رفتن، تحقق نگرانی بود، نه خود آن.

3. نابودی شبکه تونل‌ها
صهیونیست‌ها از روز 27 اکتبر به شکل زمینی وارد غزه شدند. از نگاه تل‌آویو تمام دارایی و امکانات مقاومت غزه ناشی از شبکه تونل‌ها بود. سربازان مقاومت در تونل‌ها از بمباران در امان می‌ماندند و این شبکه محلی امن برای ذخیره مهمات، ساخت سلاح و طراحی‌های جنگی بود. تونل‌ها از جهت دیگری نیز برای صهیونیست‌ها دارای اهمیت بود؛ حضور رهبران حماس و اسرا در آنها. تل‌آویو علی‌رغم تلاش‌ها ازجمله پمپاژ آب، در نابودی تونل‌ها ناموفق بود.

4. نابودی حماس
پس از 7 اکتبر، مقامات رژیم اعلام کردند حماس دیگر نباید حکومت در غزه را در دست داشته باشد. از این رو برنامه‌های خود را برنابودی این گروه قرار دادند. از بین بردن تمام نیروهای نظامی، ادارات و زیرساخت‌ها برای آن بود که حماس ضمن از دست دادن نیروی انسانی خود، در سایه دشوار شدن زندگی در غزه حمایت مردمی را نیز از دست دهد. به‌زعم آنها پس از شکل‌گیری این سناریو، امکان جایگزینی حکومت غزه با یک حکومت با حضور نیروهای تشکیلات خودگردان، کشورهای غربی یا سازمان ملل فراهم می‌شد.

5. توقف حملات در شمال
نیروهای مقاومت لبنان از روز 8 اکتبر تنها یک روز پس از آغاز جنگ، حملات خود علیه مواضع و نیروهای ارتش رژیم در شمال فلسطین را آغاز کردند. هدف عمده این اقدام مشغول ساختن بخشی از ارتش رژیم در شمال برای عدم‌تمرکز بر غزه و همچنین فشار بر تل‌آویو در‌صورت تشدید جنایاتش بود. رژیم‌صهیونیستی بارها طی 7 ماه اخیر تهدید کرده دست به نابودی لبنان خواهد زد، اما این تهدیدها به‌دلیل قدرت مقاومت لبنان که پیاپی از تسلیحات جدیدی از جمله موشک تاپ اتک الماس رونمایی کرده، راه به جایی نبرده است.

6. مهار حملات از یمن
ارتش یمن 13 روز پس از آغاز جنگ و برای دفاع از مردم غزه و تحت فشار قراردادن رژیم برای پایان دادن به جنایت‌های خود در این منطقه، دو صحنه در برابر تل‌آویو گشود. ارتش یمن از یک سو با موشک‌های بالستیک، کروز و پهپادهای انتحاری به سرزمین‌های اشغالی حمله کرده و از سوی دیگر در دریای سرخ کشتی‌های مرتبط با رژیم را هدف می‌گرفت. یمنی‌ها تاکنون بیش از 90 کشتی را در عملیات خود هدف قرار داده‌اند. صنعا می‌گوید این عملیات را تا زمانی که غزه در محاصره باشد، ادامه می‌دهد.

7. مهار حملات از عراق
مقاومت عراق در طول جنگ طوفان الاقصی، حجم آتش گسترده‌ای را مدیریت کرده است. 170 حمله به پایگاه‌های آمریکا در عراق و سوریه به همراه ده‌ها عملیات ضد اهدافی در فلسطین اشغالی نشان می‌دهد مقاومت عراق دست‌کم در سه محدوده سرزمینی دست به اقدام زده است. عراقی‌ها با حملات سنگین خود به آمریکا یادآوری کردند با توجه به زیر آتش بودن پایگاه‌های این کشور، هر گونه تصمیمش برای تشدید تنش در منطقه برای دفاع از رژیم چه تبعاتی برای واشنگتن خواهد داشت.

8. امنیت یهودیان
در دولت نتانیاهو امنیت یهودیان به‌شدت در خطر قرار گرفته است که نقطه اوج آن 7 اکتبر و قضایای پس از آن است. مهم آنکه به‌دلیل جنایت گسترده رژیم در غزه، خشم افکار عمومی و نخبگان در جهان برانگیخته شده است. این جنایت‌ها که توسط دولت نتانیاهو و به اسم «دولت یهود» صورت می‌گیرد، می‌تواند باعث تقویت «یهودی‌‌ستیزی» در جهان شود. بر همین اساس برخی از یهودیان برای خلاصی از آن علیه رژیم دست به انتقاد زده‌اند.

9. مهار کرانه باختری
نتانیاهو پس از شروع جنگ کرانه باختری را منطقه نظامی اعلام کرد. در حملات مداوم به این منطقه طی 7 ماه گذشته تاکنون بیش از 400 نفر به شهادت رسیده و بیش از 8 هزار نفر بازداشت شده‌اند. با این حال اوضاع کرانه باختری ملتهب بوده و ضمن درگیری‌های عمومی و هرروزه میان مبارزان فلسطینی و کاروان‌های ارتش رژیم، گروه‌های مقاومت نیز با وجود گذشت چند ماه از فشارهای سنگین تل‌آویو همچنان درحال طراحی و اجرای عملیات‌های پیچیده هستند.

10. مقابله با خط حمایتی مقاومت
رژیم مدعی است سوریه گلوگاه مهم پشتیبانی از محور مقاومت و به‌طور ویژه گروه‌های مقاومتی حاضر در فلسطین اشغالی است. از این رو صهیونیست‌ها در طول جنگ دست‌کم طی سه نوبت فرماندهان اصلی ایرانی حاضر در سوریه را هدف قرار داده است؛ مسئول پشتیبانی محور مقاومت در سوریه، فرمانده اطلاعات سپاه قدس در سوریه و درنهایت فرمانده کل سپاه قدس در سوریه و لبنان را به همراه جانشین و رئیس ستادش در ساختمان سفارت ایران به شهادت رساند. با این وجود خط حمایتی نه‌تنها همچنان فعال است بلکه با عملیات پاسخ ایران، قدرتمندتر شده است.

11. رابطه با غرب
غرب به «دموکراسی»، «حقوق بشر» و «چندجانبه‌گرایی» خود در جهان افتخار می‌کند. صهیونیست‌ها به‌عنوان رژیمی که در چشم همگان مولود غرب و به‌شدت مورد حمایت این جبهه است، در جریان جنگ غزه با کشتار 33 هزار نفر تمام بنیان‌های غربی را درهم شکست. این پدیده باعث شده تا در محاسبه «هزینه- فایده» هزینه‌های رژیم به فایده‌های آن در چشم برخی از کشورهای غربی بچربد. تل‌آویو درمقابل مزایای کمی که دراختیار غرب و اروپا می‌گذارد بزرگ‌ترین دارایی‌های این جبهه را تضعیف کرده است.

12. رابطه با آمریکا
رژیم در منطقه غرب آسیا برای حفاظت از منافع غرب و آمریکا پایه‌گذاری شد تا همزمان ضربه‌گیر واشنگتن نیز باشد. از این رو اگر قرار باشد واشنگتن خود مستقیما از تل‌آویو دفاع کرده و جان سربازان آمریکایی را برای حفظ جان سربازان صهیونیست به خطر بیندازد، موجودیت رژیم دیگر معنایی نخواهد داشت. بر همین اساس هرچه تل‌آویو تلاش کند واشنگتن را با انجام اقدامات خود در معرض جنگ قرار دهد، روابط دو‌طرف پرتنش‌تر می‌شود. بر همین اساس رویکرد قاطعانه سیاستمداران آمریکایی پس از فاز جدید عملیات‌های ارتش رژیم برای گسترش جنگ به منطقه، تغییر کرده است.

13. رابطه با روسیه
دولت نتانیاهو مدعی بود روابط دولتش با تمام قدرت‌های جهانی حتی در جبهه غیرغربی در اوج است. او پس از حضور روسیه در سوریه تلاش کرد برای حفظ امنیت رژیم و بهبود وجهه خود در داخل سرزمین‌های اشغالی به‌دلیل ارتباط با یک قدرت بزرگ، رابطه با مسکو را به یک موضوع بزرگ در سیاست‌خارجی خود تبدیل کند. با این حال انتقادهای جدی مسکو از رژیم در جنگ طوفان الاقصی و حمله به اماکن دیپلماتیک ایران در سوریه، شکستی دیگر برای نتانیاهو ساخته است.

14. رابطه با چین
نتانیاهو مدت‌ها در پی تقویت روابط خود بود زیرا براساس پیش‌بینی‌ها پکن در مسیر رشد قدرت قرار داشته و می‌تواند نیرویی همتا با آمریکا باشد. او در برهه‌ای تلاش کرد چینی‌ها را در بندر حیفا مجاب به سرمایه‌گذاری کند که با واکنش شدید دولت وقت آمریکا در دوران ترامپ مواجه شد. با این وجود طی 7 ماه گذشته اصطکاک پکن و تل‌آویو به اندازه‌ای شده که گفته می‌شود چین به‌طور غیررسمی در برخی حوزه‌های اقتصادی رژیم را تحریم کرده است.

15. عادی‌سازی
رژیم‌صهیونیستی با فشار آمریکا در سال‌های اخیر درصدد عادی‌سازی روابط خود با کشورهای اسلامی و عربی بود، این فرآیند حتی کشورهایی مانند ترکیه و مصر که رژیم را به‌رسمیت شناخته‌اند را در بر می‌گرفت. علی‌رغم سرمایه‌گذاری کلان آمریکا و صهیونیست‌ها بر عادی‌سازی این روند که تا پیش از جنگ غزه نیز به اغما رفته بود، دچار مرگ تدریجی شده است. دولت‌ها هراس دارند درصورت همراهی با رژیم، آتش منازعات دامنگیر آنان نیز شود.

16. حمله به سفارت ایران در سوریه
نتانیاهو با حمله به سفارت ایران در سوریه و به شهادت رساندن 7 نفر از مستشاران نظامی و دیپلمات‌های ایرانی به همگان نشان داد در جنگ غزه باخته و تنها به‌دنبال گسترش جنگ به هر شکل برای به آتش کشیدن منطقه و جهان است. این حمله برخلاف محاسبات نتانیاهو ضمن آنکه با پاسخ ایران همراه شد، تبعاتی جدی درخصوص اعتماد به رژیم داشت. نتانیاهو با هدف قرار دادن سفارت ایران که تهران اعلام کرد آن را به منزله خاک خود می‌داند به دیگران نشان داد فردی بی‌پروا و غیرقابل اعتماد است.

17. پاسخ 25 فروردین ایران
ایران در پاسخ به اقدام جنایتکارانه دمشق، شامگاه 25 فروردین طی یک عملیات وسیع جواب سهمگینی به صهیونیست‌ها داد. بنابر گفته ارتش رژیم در این حمله 170 پهپاد انتحاری، 30 موشک کروز و 120 موشک بالستیک پرتاب شدند. انتشار تصاویر پهپادهای ایرانی بر فراز مسجدالاقصی در مرکز سرزمین‌های اشغالی با تثبیت ناکامی دارایی‌های نظامی غرب و رژیم برای حفاظت از خود تغییری بزرگ در موازنه قوا ایجاد کرد. تهران با استفاده از این عملیات اعلام کرد از این پس درصورت هر گونه حمله رژیم به منافع ایران، مستقیما فلسطین اشغالی را هدف قرار خواهد داد.

منبع:‌فرهیختگان

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • تحریم‌های خصمانه جدید آمریکا و انگلیس علیه ایران
  • پنجشنبه‌ای خلوت در پایتخت
  • اوکراین: احساس می‌کنیم غرب ما را در جنگ تنها گذاشته است
  • نتانیاهو؛ آقای شکست
  • واشنگتن‌تایمز: حمله ایران به اسرائیل، شکست سیاست بایدن را نشان داد
  • بزرگداشت اصغر فرهادی در کلمبیا
  • سیاه‌چاله عظیمی در حیات خلوت زمین رصد شد
  • معابر تهران فعلاً خلوت و ترافیک روان است
  • معابر تهران خلوت و روان است
  • حمید دباشی، استاد دانشگاه کلمبیا: اعراب، ایرانیان، مسلمانان، مردم آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین موجودیت واقعی برای فیلسوفان اروپایی ندارند/ نگاهی به فیلسوف برجسته‌ی اروپایی یورگن ‌هابرماس بیندازید که از کشتار فلسطینیان توسط اسرائیل حمایت کرد